دیده بانان این کبود حصار
دیده بانان این کبود حصار
روز کورند یا اولی الابصار
روز کورند یا اولی الابصار
چون جهانی ز خندقی است گلین
چون جهانی ز خندقی است گلین
کآتشین خندق است گرد حصار
کآتشین خندق است گرد حصار
رخش همت برون جهان چو مسیح
رخش همت برون جهان چو مسیح
زین پل آبگون آتش بار
زین پل آبگون آتش بار
ای ز پرگار امر نقطهٔ کل
ای ز پرگار امر نقطهٔ کل
نتوانی برون شد از پرگار
نتوانی برون شد از پرگار
همچو پرگاری از دورنگی حال
همچو پرگاری از دورنگی حال
یک قدم ثابت و دگر سیار
یک قدم ثابت و دگر سیار
کیست دنیا؟ زنی استمکاره
کیست دنیا؟ زنی استمکاره
چیست در خانهٔ زن غدار
چیست در خانهٔ زن غدار
هفت پرده است و زانیات در او
هفت پرده است و زانیات در او
همچو دار القمامه بئس الدار
همچو دار القمامه بئس الدار
عقل بکر است و اختران ثیب
عقل بکر است و اختران ثیب
ثیباتند حاسد ابکار
ثیباتند حاسد ابکار
دست کفچه مکن به پیش فلک
دست کفچه مکن به پیش فلک
که فلک کاسه ای است خاک انبار
که فلک کاسه ای است خاک انبار
گر به میزان عقل یک درمی
گر به میزان عقل یک درمی
چه کنی دست کفچه چون دینار
چه کنی دست کفچه چون دینار
از پی آز جانت آزرده است
از پی آز جانت آزرده است
زآنکه آز است خود سر آزار
زآنکه آز است خود سر آزار
آز در دل کنی شود آتش
آز در دل کنی شود آتش
سرکه بر مس نهی شود زنگار
سرکه بر مس نهی شود زنگار
چون بهین عمر شد چه باید برد
چون بهین عمر شد چه باید برد
غصه از یار و دردسر ز دیار
غصه از یار و دردسر ز دیار
لاشه چون سم فکند کس نبرد
لاشه چون سم فکند کس نبرد
منت نعلبند یا بیطار
منت نعلبند یا بیطار
چون سر از تن برفت سر نکشد
چون سر از تن برفت سر نکشد
نخوت تاج بخشی دستار
نخوت تاج بخشی دستار
نکند یاد عاقل از مولد
نکند یاد عاقل از مولد
نزند لاف سنجر از سنجار
نزند لاف سنجر از سنجار
عمر، جام جم است کایامش
عمر، جام جم است کایامش
بشکند خرد پس ببندد خوار
بشکند خرد پس ببندد خوار
همچو گوهر شکستنش خوار است
همچو گوهر شکستنش خوار است
همچو سیماب بستنش دشوار
همچو سیماب بستنش دشوار
آه کز بیم رستم اجل است
آه کز بیم رستم اجل است
خیل افراسیاب عمر آوار
خیل افراسیاب عمر آوار
نقد عمر تو برد خاقانی
نقد عمر تو برد خاقانی
دهر نوکیسهٔ کهن بازار
دهر نوکیسهٔ کهن بازار
چون بهین مایه ات برفت از دست
چون بهین مایه ات برفت از دست
هر چه سود آیدت زیان پندار
هر چه سود آیدت زیان پندار
بر رخ بخت همچو موی رباب
بر رخ بخت همچو موی رباب
موی من نغمه می کند هر تار
موی من نغمه می کند هر تار
به بهار و شکوفه خوش سازد
به بهار و شکوفه خوش سازد
نحل و موسیجه لحن موسیقار
نحل و موسیجه لحن موسیقار
در عروسی گل عجب نبود
در عروسی گل عجب نبود
گر به حنا کنند دست چنار
گر به حنا کنند دست چنار
روز دولت برادر بخت است
روز دولت برادر بخت است
چون رفو گر پسر عم قصار
چون رفو گر پسر عم قصار
بخت برنا وقایهٔ عمر است
بخت برنا وقایهٔ عمر است
چشم بینا طلایهٔ رخسار
چشم بینا طلایهٔ رخسار